مقالات همه مقالات بو کشیدن حیات در مریخ


بو کشیدن حیات در مریخ

مجله  نيوساينتيست به مناسبت 50 سالگي اش در سال 2006، از دانشمندان مختلف خواست بزرگ ترين دستاورد علمي 50 سال آينده را پيش بيني کنند. گرچه برخي از اين اظهارنظرها بيش از حد خوش بينانه يا حتي ساده انگارانه به نظر مي رسد، اما در ميان آنها حرف هاي جالبي هم هست. مثل نظر «استيون پينکر» (روان شناس تکاملي) که در ابتداي يادداشت خود نوشت؛ «پيرامون اينکه چطور ممکن است درباره آنچه فرضاً بزرگ ترين دستاورد 50 سال آينده باشد حدسي بزنم، من به کلي حتي از وانمود کردن به گمانه زني هم خودداري مي کنم. اين دعوتي

 به احمق جلوه کردن است، مثل پيش بيني هاي 50 سال پيش در مورد شهرهاي محکوم به نابودي و جاروبرقي هايي با نيروي اتمي. با اين حال من اين مخاطره را براي پنج تا ده سال آينده مي پذيرم...» در ميان مطالب کوتاه در حوزه هاي مختلف، هشت دانشمند هم در مورد «حيات بيگانه» نظر داده اند.

 

پل ديويسيکي از بزرگ ترين رازهاي حل نشده علمي، منشاء حيات است. چگونه رخ داد؟ زماني که دانشجو بودم، بيشتر دانشمندان فکر مي کردند حيات با يک خوش اقبالي شيميايي شگفت انگيز آغاز شده است؛ منحصربه فرد در جهان مرئي. درحال حاضر رسم شده بگويند حيات به زبان قوانين طبيعت نگاشته شده است، آغازش آسان و بنابراين گستردگي اش در جهان محتمل است. واقعيت اين است که هيچ کس سرنخي ندارد، ممکن است در دوردست ها باشد يا در جايي ميانه راه.هرچند شايد به زودي پاسخش را بيابيم. کشف «تکويني ثانوي» بر سياره يي ديگر مثل مريخ حرف آخر را خواهد زد. احتمال ساده تري هم وجود دارد. اگر حيات واقعاً به آساني شکل گيرد، مي توان انتظار داشت که بارها روي زمين آغاز شده باشد. بيگانگان شايد همين جا بيخ گوش مان باشند. قسمت عمده حيات، ميکروبي است و شما نمي توانيد تنها با نگاه کردن به يک ميکروب بگوييد از سنخ «ما»ست يا بيگانگان. بايد محتويات شيميايي اش را تحليل کنيد. جست وجو براي بيگانگان زميني تازه شروع شده است و اگر همين جا باشند، به زودي شناسايي مي شوند و در نهايت کشف اينکه تمام اشکال حيات روي زمين خاستگاه مشترکي ندارند، عملاً نشان مي دهد که ما در جهان تنها نيستيم.

کريس مک کي

«تکوين ثانوي» حيات، ممکن است تا 50 سال آينده شواهدي از حيات بيگانه را يخ زده در يخبندان کهنً مريخ بيابيم؛ شايد مرده اما از لحاظ بيوشيميايي حفظ شده. شايد آن را در سطح «يوروپا» غقمر مشتريف، شايد هم در آبفشان هاي انسلادوس غقمر زحلف در حال فوران بيابيم. شگفت آورترين چيز هم احتمالاً کشف حياتي بر تايتان است که در متان مايع رشد مي کند. حتي اين احتمال هم وجود دارد که اشکال حيات بيگانه را همين جا روي زمين بيابيم؛ چيزي که برخي آن را زيست سپهر سايه ناميده اند. حيات بيگانه چقدر ممکن است متفاوت باشد؟ شايد مثل تفاوت زبان انگليسي با چيني.

فريمن دايسون

بزرگ ترين دستاورد در 50 سال آينده کشف حيات فرازميني خواهد بود. ما 50 سال در جست وجوي آن بوده ايم و چيزي نيافته ايم. اين نشان مي دهد حيات کمياب تر از آن چيزي است که اميد داشتيم، اما ثابت هم نمي کند جهان بي جان است. همان طور که شناسايي اپتيکي و راديويي و پردازش اطلاعات به پيش مي روند، ما براي کارايي و دستيابي به دوردست ها در جست وجوهايمان، ابزار هاي تازه يي ساخته ايم. من محتمل مي دانم کشف شواهد حيات فرازميني تا پيش از 2056 صورت بگيرد. به محض آنکه نخستين شواهد به دست آمد، مي فهميم دنبال چه چيزي بايد بگرديم و کشف هاي احتمالي ديگر هم به سرعت در پي آن مي آيند. چنين کشف هايي احتمالاً پيامدهايي انقلابي براي زيست شناسي، اخترشناسي و فلسفه خواهد داشت. همچنين نگرش ما نسبت به خودمان و جايگاه مان در جهان را تغيير مي دهند.مونيکا گًردي نااميدکننده است اگر در کشف نشانه هاي زيستي فرازميني ناموفق باشيم. اگر حيات را فراي زمين پيدا کنيم چه چيز روشنگري خواهد شد؛ زيست شناسي ها و بيوشيمي هايي متفاوت در مواجهه با محيط هايي خصمانه. اين موضوع ما را در درک کامل تر خاستگاه هايمان ياري مي رساند. و چه دردسرهاي غيرمنتظره يي را به معناي واقعي کلمه در حوزه اخلاقً اکتشاف و بهره برداري سياره يي مي آفريند. SETI ما داريم مي آييم،

پايًت هات

کشف حيات در جاي ديگري از جهان، چشمگيرترين دستاورد نه تنها براي اخترفيزيک که براي زيست شناسي، فلسفه و فرهنگ خواهد بود. حيات احتمالاً بر «مريخ»، «يوروپا»، «انسلادوس» يا جاي ديگري از منظومه شمسي مان وجود داشته يا همچنان وجود دارد. خارج از منظومه شمسي مان هم با مطالعه شيمي سياراتي که به دور ديگر ستارگان مي گردند شايد نشانه هاي غيرمستقيمي از حيات را پيدا کنيم. سرانجام جالب تر از همه اينکه چه بسا SETI هوش فرازميني را بيابد. براي هر سه مورد، تخمين احتمال موفقيت در 50 سال آينده ناممکن است؛ غير از يک حدس کلي پنجاه- پنجاه.

کالين پيلينگر

خيلي وقت است که حضور انسان ها بر مريخ را به ما نويد داده اند و حالا من تقريباً از رسيدن به اين هدف تا سال 2056 مايوس شده ام. اما انتظار دارم تا آن زمان حداقل نمونه هايي را از سياره سرخ همراه آورده باشيم (اگرچه از سال 1969 مرتب مي گفته ايم تنها 15 سال تا اين کار مانده است.) احتمالاً موشکافي سنگ ها و خاک هاي مريخي در آزمايشگاه، آگاهي ما را از سياره همسايه مان بالاتر مي برد. با اين حال فکر مي کنم پيش از آن بايد «بو کشيدن» حيات را در مريخ تکميل کنيم (منظورم معناي کنايي آن است- اشاره ام به متان يکي از محصولات پسماند متابوليسم است که در اتمسفر مريخ وجود دارد.)علاقه ندارم نتايج آزمايش ها را پيش بيني کنم، اما گمان مي کنم حداقل مي توانيم نشان دهيم حيات علاوه بر زمين، زماني هم در مريخ تکامل را آغاز کرده بود. شايد تا 50 سال ديگر آنچه را که به باور برخي هم اکنون نيز از بررسي شهاب سنگ هاي مريخي مي دانيم، تاييد کنيم. اشتياق کنوني در ماموريت هاي فضايي به مريخ، و دنباله يي که از پيکار «در پي آب» ناسا سر برآورده است، به آن معناست که براي يکي از شورانگيز ترين کشفيات طي نيم قرن دوم عمر نيوساينتيست بخت زيادي داريم.

کارولين پورکو1

چشمگيرترين پيشرفت در اکتشاف سياره يي در 50 سال آينده، کشف اشکال حيات فرازميني يا شکل فسيل شده آنها در جرم ديگري از منظومه شمسي خواهد بود. مريخ نوردان تنها طي دو سال گذشته، شواهدي يافته اند مبني بر اينکه زماني شرايط براي حضور دائمي آب مايع مناسب بوده است، و فضاپيماي کاسيني هم در مدارش به دور زحل آبفشان هاي عظيمي را يافته است که از سطح قمر کوچک آن، «انسلادوس» به بيرون پخش مي شود و احتمالاً از منابع زيرزميني آب مايع فوران مي کند. تمرکز کاوش هاي روباتيک روي اين اجرام و در مورد مريخ شايد کاوش هاي انساني، براي اثبات آن است که حيات ميکروبي تاکنون رخ داده يا نه. در آن زمان چشم انداز براي هر دو طرف رضايتبخش به نظر مي رسد.

استيو اًسکوايرًس2

در حيطه کاري من هيچ پيشرفت چشمگيري غير از آنکه بفهميم آيا حيات در جاي ديگري از جهان هم هست يا نه، وجود ندارد. خواه ناخواه پاسخي قاطع، بنيادي نيز خواهد بود. اگر حيات در جاي ديگري پديد آمده باشد، وقتي فراواني دنياهاي زيست پذير بالقوه را در نظر مي گيريم، آنگاه چندان خيال پردازي نيست اگر نتيجه بگيريم حيات در سراسر جهان متداول است.گرچه بايد مراقب باشيد. شواهد حيات بر (مثلاً) مريخ به سرعت اين پرسش را پيش مي کشد که آيا حيات به طور مستقل پديد آمده است يا نه. مريخ و زمين براي ميلياردها سال سنگ هايي را با هم رد و بدل مي کرده اند و احتمال انتقال ماده يي زيستي بين دو سياره قابل ملاحظه است. حيات در جاي ديگر، خيلي جالب تر هم خواهد بود اگر بتوان نشان داد به طور مستقل پديد آمده است. البته اگر پاسخ در نهايت منفي باشد، يگانگي و تنهايي سياره ما را نشان مي دهد که عملاً درک ناپذير به نظر مي رسد. گرچه مطمئنم احتمال آنکه به اين زودي به پاسخ منفي برسيم صفر است. مهم نيست جست وجو چقدر بي حاصل باشد، هميشه محل هاي جديدي براي نگريستن هست.

www.dezysky.blogfa.com