آرتور چارلز کلارک (1917-2008)، نویسنده داستانهای علمی- تخیلی، از مشاهیر عصر حاضر است که در اغلب کشورها او را به دلیل رویاهای بلندپروازانهاش میشناسند؛ خصوصاً به این خاطر که بسیاری از رویاهای او در زمان زندگیاش رنگ واقعیت به خود گرفت. وی تالیفات بسیاری در زمینه علوم و کاربردهای فناوری فضایی دارد که بسیاری از آنها الهامبخش همعصرانش در بهرهمندی از موهبت فضا بوده است.
آرتور سي كلارك، شانزدهم دسامبر 1917 در مزرعهاي در ماينهد، شهري ساحلي در غرب سامرست انگلستان، در خانوادهاي كشاورز به دنيا آمد. از همان سالهاي نخستين زندگياش مجذوب داستانهاي تخيلي و نجوم بود و به مجلات علمی- تخيلی مانند "داستانهای شگفتانگيز" علاقه زيادي داشت.
نام : سِر آرتور چارلز كلارك شغل : نويسنده ژانر علمي- تخيلي تولد : 16 دسامبر 1917، انگلستان وفات : 19 مارس 2008، سريلانكا
|
|
به گفته دوستانش، آرتور هميشه در کتابفروشی محل پرسه میزد و کتابهای علمی- تخيلی مثل "جنگ دنياها" اثر "اچ. جی. ولز" را ورق میزد و آنها را تا مرز از بين رفتن ميخواند. در مزرعه، او دائم در حال آزمايش بود و برای خودش موشکهای کوچک درست میکرد. او حتی يكبار يکی از همکلاسیهايش را راضی کرد موشکی را به هواپيمای مدل او ببندد که بعد از جهشی فشفشهوار سقوط کرد و سوخت.
وقتي كلارك شانزده ساله بود، "انجمن بينسيارهای بريتانيا" در ليورپول تاسيس شد. چندي نگذشت كه كلارك يكي از اعضاي فعال آن شد.
آرتور پس از گذراندن دوران مدرسه در زادگاهش، در سال 1936 به لندن رفت و با پيوستن به اين انجمن، علاقهاش را به علوم فضايي دنبال كرد. او با نوشتن مطالب علمي- تخيلي همكارياش را با اين انجمن آغاز كرد. تحصيلات پيش از دانشگاه را در سامرست گذراند و به عنوان مميز حسابداري در بخش بازنشستگان هيأت آموزشي مشغول به كار شد.
در زمان جنگ دوم، او نيز مانند بسياري از مردان جوان ديگر، درگير جنگ و مسائل مربوط آن شد. در سال 1941 در نيروي هوايي سلطنتي انگلستان نامنويسي كرد و در آنجا به عنوان تكنسين و سپس مربي رادار تا سال 1946 خدمت نمود. سامانه دفاعي هشدار راداري از جمله برنامههايي بود كه كلارك در آنها شركت داشت و همين موضوع باعث علاقه جدي او به مسائل ارتباطات راداري شد. او در مه 1943 به عنوان افسر خلبان (رده فني) گماشته شد و در نوامبر همان سال به سمت افسر پرواز ترفيع يافت. سپس به سمت مربي ارشد در آراياف (رويال ايرفورس يا نيروي هوايي سلطنتي) منصوب شد.
|
كلارك بعدها رمان گلايد پث (مسير پرواز) را بر اساس تجربه دوران خدمتش نوشت. آنطور كه كلارك در اين زندگينامه نوشته، در زمان جنگ بيشتر وقت خود را در بخش رادار كنترل زميني گذرانده است. شيوه كنترل زميني يا سيجياِي، اگرچه در جنگ خيلي كارآمد نبود، چند سال پس از اختراع در خلال سالهاي 1948 تا 1949 در حمل و نقل هوايي بسيار مفيد واقع شد. گلايد پث تنها رمان غيرعلمي- تخيلي كلارك است.
|
در سال 1945، ژورنال علمي وايرلس ورلد (دنياي بيسيم) مطلبي از كلارك با عنوان "رلههاي فرازمينی: آيا ايستگاههای راکتی میتوانند جهان را تحت پوشش راديويی قرار دهند؟" به چاپ رساند. امروزه "ايستگاههای راکتی" موردنظر آقای کلارک، همان ماهوارهها هستند. كلارك در اين مقاله، استفاده از سه ماهواره مخابراتي در مدار استوايي را توصيف كرده بود كه برقراركننده ارتباط در سراسر دنيا بودند.
كلارك در اين نوشتار، مداري با ارتفاع 35786 كيلومتر را برگزيده بود چراكه در اين ارتفاع سرعت چرخش زمين با سرعت گردش ماهواره به دور آن يكسان است. در نتيجه، ماهواره در نقطه ثابتي از فضا در بالاي زمين قرار ميگيرد. دوازده سال پس از آن، بشر براي نخستينبار در تاريخ، اولين ماهواره دستساز خود، اسپوتنيک-1، را به مدار زمين فرستاد. با ارسال اين ماهواره عصر فضا آغاز شد. هفت سال بعد، در 1964، سينکام-3 نخستين ماهوارهاي بود که عازم مداري شد که کلارک پيشبيني کرده بود. به دليل تلاشهاي كلارك در اين زمينه، اتحاديه بينالمللي ستارهشناسي، مدار زمينثابت را مدار كلارك ناميد.
|
آرتور كلارك پس از ارايه پيشنهاداتي در مورد مخابرات ماهوارهاي، مقاله خود را در مجله وايرلس ورلد در سال 1945 منتشر كرد.
|
نخستينباري كه كلارك ايده قرارگيري ماهوارهها در مدار زمينثابت را مطرح كرد، به نظر بسياری فکری احمقانه بود، بهطوري كه رئيس مجله وايرلس ورلد نيز در ابتدا نويسنده آن مقاله را ديوانه خطاب كرد و در نهايت مقاله با نظر مثبت سردبير چاپ شد. اگرچه وي اولين كسي نبود كه ايده ماهوارههاي زمينثابت را مطرح كرد، اما يكي از بهترين ايدههاي وي كه بسيار مفيد واقع شد، اين بود كه اين ماهوارهها براي مقاصد مخابراتي استفاده شوند. او اين نظريه را در مقالهاي كه خود در بين اعضاي گروه هستهاي بريتانيا در سال 1945 پخش كرد، دنبال نمود. بيست سال پس از طرح اين ايده، اِرليبرد، براي نخستين بار شبكه مخابراتي جهاني براي تلفن، تلويزيون و مخابرات ديجيتالي پرسرعت شامل اينترنت را برقرار كرد.
به بيان ديگر، کلارک کاربردي را پيشبيني کرده بود که دو دهه پس از آن امكانپذير شد. به همين دليل است که کلارک را داراي انديشهاي والا و ادراکي آيندهنگر ميدانند. پيشنهاد سال 1945 كلارك، در زمينه سامانه ارتباطي ماهوارهاي، در سال 1963 مدال طلاي استوارت بالانتين موسسه فرانكلين و نامزدي دريافت جايزه نوبل ادبيات در سال 1999 را برايش به ارمغان آورد.
|
پس از جنگ، كلارك در سال 1946 از نيروي هوايي بيرون آمد و تحصيلات رسمي خود را از سر گرفت. وي از كالج كينگ لندن كمك هزينه تحصيلي گرفت و در سال 1948 مدرك كلاس يك رياضي و فيزيك را از اين كالج دريافت كرد. همچنين، بين سالهاي 1947 تا 1950، رئيس انجمن بينسيارهاي بريتانيا شد. پس از آن، در سال 1953 نيز دوباره رياست اين انجمن را به دست گرفت. در همان زمان، كتابها، مقالات و نوشتههاي بسياري را به رشته تحرير در آورد. اولين داستاني كه به صورت حرفهاي فروخت، داستان ""گروه نجات" بود كه در مارس 1945 آن را نوشت.
|
|
در سال 1953 كلارك با مريلين ميفيلد ملاقات و ديري نگذشت كه با او ازدواج كرد. ميفيلد يك زن مطلقه 22 ساله امريكايي بود و يك پسر كوچك داشت. وي تنها زن زندگي كلارك بود. آنها پس از شش ماه براي هميشه از هم جدا شدند، اما طلاق آنها در سال 1964 قطعي شد. كلارك در اينباره ميگويد: "اين ازدواج از همان ابتدا نامناسب بود". وي ديگر ازدواج نكرد.
كلارك در سال 1954، براي دكتر هري وكسلر، رئيس وقت اتحاديه خدمات علمي اداره هواشناسي ايالات متحده، نامهاي درباره كاربردهاي ماهوارهها در پيشبيني آب و هوا نوشت. در نتيجه مكاتبات بين آن دو، شاخه جديدي از علم هواشناسي متولد شد و دكتر وكسلر تلاش زيادي در توسعه راكتها و ماهوارهها براي تحقيقات هواشناسي به عمل آورد.
در همان دوران، كلارك شيفته غواصي شد كه تداعيكننده حالت بيوزني در پرواز فضايي بود. در دسامبر 1954، براي نخستين بار از شهر كلمبو در سريلانكا ديدن كرد و آنجا را براي دنبال كردن روياهايش بسيار مناسب يافت. در نهايت، در سال 1956 به سريلانكا مهاجرت كرد تا با كاوش در صخرههاي مرجاني طول ساحل، علايق خود را در زمينه غواصي دنبال كند و الهامبخش روياهايش باشد. كلارك تا زمان مرگ در سريلانكا به سر برد.
در سال 1964، استنلي كوبريك، كارگردان امريكايي، فيلم 2001: اوديسه فضايي خود را بر اساس داستان "ديدهبان" كلارك كارگرداني كرد كه در اين فيلم خود كلارك نيز با وي همكاري داشت. كلارك چهار سال بعد نامزد دريافت جايزه اسكار به صورت مشترك با كوبريك براي اين فيلم شد. سپس در سال 1984، ادامه داستان قبلي خود را با نام "2010: اوديسه دو" به چاپ رساند و با پيتر هيامز روي نسخه فيلم آن كار كرد. همكاري آنها از طريق اينترنت انجام ميشد كه سِر آرتور را در سريلانكا به پيتر در لوسآنجلس وصل ميكرد. مكاتبات آنها منجر به پديد آمدن كتاب علمي- تخيلي ديگري شد.
سِر آرتور در تلويزيون نيز همكاري داشت. يكي از فعاليتهاي تلويزيوني وي همكاري با شبكه سيبياس در پوشش ماموريتهاي فضايي آپولو-12 و 15 بود. سريال تلويزيوني سيزده قسمتي او با نام "دنياي رازآلود آرتور سي كلارك" در سال 1981 و "دنياي نيروهاي عجيب آرتور سي كلارك" در سال 1984 در بسياري از كشورها به نمايش درآمد. وي همچنين در سريالهاي تلويزيوني ديگري درباره فضا مانند سريال "جهان والتر كرانكيت" در سال 1981 همكاري داشت.
|
گذران زمان و عواقب ابتلا به سندروم پست- پوليو در سال 1988، كلارك را به صندلی چرخدار كشاند، اما او را از نوشتن بازنداشت. وي به عنوان نويسندهاي پركار با هشتاد اثر علمي- تخيلي در زمينه علوم و فناوري فضايي شهرت جهاني يافت.
|
كلارك تعدادي كتاب غيرتخيلي نيز نوشته است كه در آنها به شرح جزئيات فني و استنباطهاي اجتماعي پرتاب موشك و پروازهاي فضايي پرداخته است. در بين اين كتابها، كاوش در فضا (1951) و پيمان فضا (1968) از بقيه چشمگيرترند. در بين كارهاي غيرتخيلي سِر آرتور، نمايي از آينده (1962) به چهره احتمالي آينده نظر دارد و حاوي خلاصهاي از مقالاتش است كه سه قانون وي را نيز بيان ميكند. قوانين وي عبارتند از:
1. 1وقتي كه يك دانشمند برجسه و باتجربه ميگويد كه امري امكانپذير است، به طور حتم حق با اوست. اما وقتي امري را محال ميداند، به احتمال خيلي زياد در اشتباه است.
2. تنها راه كشف مرز ممكنها، اندكي فراتر رفتن از آنها به سوي ناممكنهاست.
3. هر فناوري به قدر كافي پيشرفته، از جادو غيرقابل تشخيص است.
كلارك اولين قانونش را در مقاله "خطرات پيشگويي: خطاي تخيل" عنوان كرد. قانون دوم به عنوان يك اظهارنظر ساده در همان مقاله بيان شد و ديگران آن را به عنوان قانون دوم كلارك مطرح كردند. در سال 1973، در چاپ جديد خلاصهاي از مقالاتش (نمايي از آينده)، قانون دومش را تصديق كرد و براي گرد كردن شماره قوانينش سومي را نيز بيان و در اينباره اظهار كرد: "از آنجايي كه براي نيوتن سه قانون كافي بود، من نيز با فروتني در همينجا به قوانينم خاتمه ميدهم". در بين قوانين كلارك، قانون سوم از معروفيت بيشتري برخوردار است. اين قانون تحير بشر را به دليل محدوديت وي معرفي ميكند و نه به سبب امكانناپذيري فناوري.
در سال 1999 در چاپ مجدد نمايي از آينده كه در لندن چاپ شد، كلارك قانون چهارمش را نيز اضافه كرد: "براي هر متخصصي، متخصصي همتراز و [با عقيده] مقابل وجود دارد".
در بعضي رمانها مانند شهر و ستارهها و داستان ديدهبان (كه فيلم اوديسه فضايي 2001 بر اساس آن ساخته شد)، كلارك ما را با فناوري ابرپيشرفتهاي آشنا ميكند كه تنها با علوم پايه محدود شده است. در رمان در برابر سقوط شب، تمدن بشر پس از يك ميليارد سال به طور مرموزي سير قهقرايي طي ميكند. در اين داستان، بشريت مواجه با بقاياي افتخارات گذشته خود است. براي مثال، شبكهاي از جادهها و پيادهروها كه مانند رودخانهاي خروشان در جريان هستند. اگرچه اين امر از نظر فيزيكي امكانپذير است، اما از ديدگاه آنها غيرقابل توضيح مينمايد. اين داستان اشارهاي به قانون سوم كلارك دارد.
|
تخيلات و تلاشهاي كلارك، جوايز و افتخارات بسياري براي وي به همراه داشته است كه از آن جمله ميتوان به: مدال طلاي موسسه فرانكلين در سال 1963؛ مقام استادي سارابهايويكرام آزمايشگاه تحقيقات فيزيكي احمدآباد؛ جايزه ليندبرگ؛ كمك هزينه تحصيلي كالج كينگ لندن؛ نامزدي دريافت جايزه صلح نوبل در سال 1999؛ جايزه كالينگاي يونسكو (يونسكوكالينز) در سال 1961 را براي محبوبسازي علم؛ مقام شواليه در سال 1998 (در 1998 ملكه انگلستان با كارهاي كلارك آشنا شد و وي را به مقام شواليهگري مفتخر كرد كه به صورت رسمي دو سال بعد توسط پرنس چارلز در سريلانكا به وي اعطا شد) و درجات افتخاري و جوايزي از سازمانها و مراكز بزرگ علمي و نجومي اشاره كرد.
کلارک معتقد است «انسان ميتواند بدون غذا زندگي کند، اما بدون اطلاعات خواهد مرد». پس از سونامي وحشتناکي كه چند سال پيش در آسياي جنوب شرقي به وقوع پيوست، به همراه دوستقديمياش، سِر پاتريک مور، کتابي به نام سيارک را نوشت تا سود فروش آن عايد قربانيان سوناميشود. وي همچنين بنياد آرتور سي کلارک را بنيان نهاد تا از طريق آن بتواند دنيايي از ايدهها را پيش روي جوانان بگشايد و خلاقيت آنها را پرورش دهد.
كلارك مطمئن بود روزی فراخواهد رسيد که فضاگردی همچون جهانگردی پديدهای عادی شود. به نظر او اينکه انسان برای چهل سال به ماه بازنگشته تنها يک "افت" موقتی است؛ همانطور که وقتی کريستف کلمب آمريکا را کشف کرد، تا چند دهه بعد کسی به آمريکا بازنگشت.
کلارک همچنين اذعان میکرد که برخی اختراعات بشر حتی او را غافلگير کرده بود. درباره كامپيوتر ميگفت: "من به خواب هم نمیديدم که روزی بيايد که هرکسی روی ميزش يکی از اين ابزارها [کامپيوتر] داشته باشد." به همين دليل، او انتظار داشت در آينده، بهويژه در زمينه سفر به فضا، اتفاقات غيرمنتظرهای رخ دهد.
كلارك ابراز اطمينان میکرد که انسان به مريخ و در نهايت، به ساير منظومهها در كهكشان سفر خواهد کرد؛ ابتدا با اعزام رباتهای کاوشگر و سپس اعزام انسان! بسياری از آيندهنگریهای کلارک هنوز تحقق نيافته، اما بعضی از آنها به واقعيت نزديک شده است.
|
|
|
كلارك در حال خواندن كتابي از ايران در آخرين سال زندگي خود (عكس از پوريا ناظمي)
|
|
|
آرتور سي كلارك در دسامبر 2007، در نودمين سال تولدش، پيغامي ويدئويي براي دوستان و طرفدارانش ضبط كرد كه بيشتر حاوي پيام خداحافظي بود. چند ماه بعد، در نوزدهم مارس 2008، در اثر عارضه تنفسي در سريلانكا درگذشت. مرگ وي درست چند روز پس از مرور نسخه نهايي آخرين كارش با نام "آخرين نظريه" به وقوع پيوست. در اين كار، فردريك پل با او همكاري داشت. وي در روز 22 مارس 2008، در كلمبو، بزرگترين شهر و پايتخت تجاري سريلانكا، توسط برادر كوچكترش، فِرِد كلارك، و خانواده سريلانكايي كه با آنها زندگي ميكرد، طي يك مراسم سنتي در حضور هزاران نفر به خاك سپرده شد.
دستاوردهاي آرتور سي كلارك در بين همقطارانش منحصر بهفرد است و پلي بين علم و هنر برقرار ميكند. تأليفات وي از تخيلات علمي تا كشفيات و واقعيات، از علم و فن تا سرگرمي و بازي وسعت دارد و تاثيري عميق بر زندگي فعلي و نسل آينده گذاشته است.
منبع: www.isa.ir/enc
|
|
مراجع