در چنين روزي، يوري گاگارين، فضانورد شوروي سابق با فضاپيماي «وستك»، براي نخستينبار از دروازههاي آسمان عبور كرد و فصلي نوين را در تاريخ تحقيقات فضايي آغاز كرد.سيروس برزو، كارشناس تاريخ كيهاننوردي و پژوهشگر ايراني مقيم مسكو در مطلبي كه براي سرويس علمي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) ارسال كرده، فرازهايي از زندگي اين فضانورد را مرور كردهاست:
يوري الكسيويچ گاگارين، در روز 9 مارس سال 1934 در دهكده «كلوشينو» كه در حدود 161 كيلومتري غرب مسكو قرار دارد به دنيا آمد. پدرش ، الكسي ايوانويچ، يك كشاورز و مادرش، اناتيموفيونا، يك چوپان بود. گاگارين در سال 1941 پا به مدرسه گذاشت، اما حمله نازيها، باعث تعطيلي مدرسه شد و آلمانها، منزل خانواده او را اشغال كردند.گاگارين و خانواده اش به اجبار به يكي از پناهگاه ها منتقل شدند و تا پايان جنگ در آنجا به سر بردند. آنها بعد از جنگ به شهر كوچك «گژانسك» كه امروز به افتخار او، «گاگارين» ناميده مي شود، مهاجرت كردند و گاگارين مجددا به مدرسه رفت. او به رياضيات علاقه وافري داشت و در درس علوم، شاگرد بسيار خوبي بود.
گاگارين بلافاصله پس از پايان دوره دبستان، به هنرستان فني فلزات در شهر «ليوبرتسكي» (در نزديكي مسكو) رفت و همچنين به تحصيل در دبيرستان شبانه پرداخت. در اين هنرستان، هنرجويان براي قبول مسئوليت در كارهاي مختلف، دوره مي ديدند. بعد از يك سال به «ساراتف» رفت. در اين شهر يك آموزشگاه هواپيمايي بسيار خوب، وجود داشت. در چهارمين سال تحصيلي، گاگارين به آموزشگاه هواپيمايي روي آورد و به عنوان عضو ، باشگاه هوايي ساراتف، مشغول به كار شد. او پس از پايان دروس تئوري، وارد عمليات اصلي، يعني پرش با چتر شد. اولين پرش گاگارين، از يك فروند هواپيماي جنگي « ياك-18 » صورت گرفت. در بهار سال 1955 او توانست از هنرستان فني فلزات، فارغالتحصيل شود و همزمان ، ديپلم آموزشگاه پرواز را نيز اخذ كند. گاگارين تصميم گرفت به جاي كار در كارخانه ذوب فلز، خلبان شود و در تابستان همان سال به آموزشگاه خلباني «اونيورگ» روي آورد. دو سال بعد، به عنوان خلبان درجه يك از اين آموزشگاه ، فارغ التحصيل شد و به نيروي هوايي شوروي پيوست تا به عنوان خلبان جنگي، مشغول به كار شود. اولين كار او در شهر اونيورگ بود و در همان شهر با همسر آينده اش، واليا ( مخفف والنتينا ) آشنا شد. واليا در شهر، مربي بهداشت مدارس بود.
يكي از فعاليتهاي چشمگير نظاميان، رژه بود. اما واليا، نمي توانست همسرش را دراين مراسم ببيند، زيرا گاگارين به علت كوتاهي قد، اجازه شركت در رژه را نداشت. اين قد كوتاه، بعدها نيز وقتي كه او مي خواست خلبان جنگندههاي ميگ شود، برايش دردسر، ايجاد كرد. او مجبور بود، براي انجام راحت عمليات پرواز، بالش كوچكي را روي صندلي اش بگذارد.
گاگارين در سال 1957 به درجه ستواني رسيد و در نوامبر همان سال با واليا ازدواج كرد. او چندي بعد، داوطلب شد تا با يك گروه اكتشافي به قطب شمال، سفر كند. در اين زمان همسرش مشغول گذراندن دوره آموزشگاه پرستاري مسكو بود، اما خيلي زود و پس از به پايان رسيدن دوره، به گاگارين پيوست.در بهار سال 1959 نخستين فرزندش به دنيا آمد؛ دختري كه او را ،لنا ( مخفف لنوچكا ) نام نهادند.
در اواخر سال 1959 ، گاگارين براي انجام يك معاينه فراخوانده شد. اين معاينه چندين روز طول كشيد و سرانجام گاگارين متوجه شد كه به عنوان فضانورد، انتخاب شده است. روز 9 مارس 1960، در بيست و ششمين سالگرد تولدش ، اين خبر را به او دادند اما مساله كاملا سري بود و گاگارين نمي توانست آن را با همسرش در ميان بگذارد. در 7 مارس 1961 دومين دخترش به دنيا آمد و نامش را گاليا گذاشتند.چندي بعد، او به همسرش اطلاع داد كه به عنوان اولين كسي كه بايد راه فضا را بگشايد، انتخاب شده است. او اجازه نداشت كه روز پرواز را به اطلاع همسرش برساند. واليا مي گويد: « وقتي كه به اتفاق چند فضانورد ديگر عازم مركز پرتاب هاي فضايي بود، از او خواستم كه روز پرواز را به من بگويد، اين مساله كاملا سري بود. نه اين مساله بلكه اصولا وقتي قرار است انساني به فضا پرتاب شود، جز عده انگشت شماري، هيچ كس از وقايعي كه ميگذشت، اطلاع نداشت.»
او مكثي كرد و بعد به آهستگي گفت: « 14 آوريل ». بعدا فهميدم كه او نمي خواست من خيلي مضطرب شوم و روز 14 آوريل را به اجبار گفت، زيرا تا آن زمان ، پرواز او، به پايان رسيده و به آغوش خانواده اش بازگشته بود.»
گاگارين براي حفظ اسرار، مجبور شد به همسرش دروغ بگويد، زيرا پرواز تاريخي او در 12 آوريل 1961 انجام شد. اين سفر كه با سفينه « وستك-1» صورت گرفت، يك ساعت و چهل و هشت دقيقه طول كشيد و در جريان آن گاگارين يك بار زمين را دور زد. پس از بازگشت از فضا استقبال بي نظيري از او به عمل آمد. مردم كيلومترها صف كشيدند و چندين مدال به او داده شد. گاگارين به كشورهاي زيادي، سفر كرد و بعدها يكي از دهانه هاي آتشفشاني ماه، به افتخار او، گاگارين ، نام گرفت.
در سالهاي بعد، او به عنوان معلم فضانوردان ديگر كار مي كرد و معاونت ژنرال كامانين، رييس كميسيون برنامههاي فضايي را بر عهده داشت. او نظارت بر حسن انجام كليه طرح هاي مربوط به ماه را بر عهده داشت. گاگارين در سپتامبر 1961 براي انجام تحصيلات عالي، وارد آكادمي نيروي هوايي موسوم به « ژوكوفسكي » كه يكي از معتبرترين دانشكده هاي نيروي هوايي جهان است، شد و تحصيلاتش را در فوريه 1968 با نمرات عالي، به پايان رساند.گاگارين در كنار كارهاي رسمي خود مثل آموزش فضانوردان، تحصيل در آكادمي و شركت در كنفرانس ها، به انجام كارهاي جنبي نيز مي پرداخت. به عنوان نمونه در تاليف كتاب «روانشناسي فضا» ولاديمير لبدف همكاري كرد. او سرپرستي كميسيون فني فدراسيون اسكي روي آب و مسئوليت انجمن دولتي شوروي و كوبا را بر عهده داشت.
همسرش مي گويد:« او دوست داشت در اوقات فراغت، دور و برش شلوغ باشد. در اين مجالس، او به لطيفه هايي كه ديگران تعريف مي كردند، گوش مي داد و با صداي بلند مي خنديد.»
اما او در ساعات كار، بسيار جدي بود، احتمالا گاگارين مي بايست سفري ديگر به فضا مي كرد. حتي گفته مي شد او قرار بود با يك سفينه به ماه سفر كند. والنتينا ترشكوا، اولين زن فضانورد جهان در سفري به كوبا، اظهار كرده بود:« فضانورداني براي سفر به ماه انتخاب شده اند، گاگارين سرپرست اين گروه است و من يكي از اعضاي آن هستم.»در اوت سال 1966، او به عنوان علي البدل ولاديمير كمارف براي سفر با « سايوز-1» انتخاب شد. قرار بود گاگارين با « سايوز-3 » به فضا، سفر كند. اما با حادثه اي كه براي سايوز-1 رخ داد و فضانورد آن كشته شد، برنامه سفر گاگارين، به هم خورد و او نتوانست در پرواز فضايي ديگري شركت كند. بنا به گزارشي كه در غرب منتشر شد، در اين سالها گاگارين تصادفي با اتومبيل داشت كه جاي زخم آن بر روي يكي از ابروهايش مشخص است. ظاهرا او در اوايل ماه مارس 1968 بار ديگر تمرين براي سفر فضايي را آغاز كرد.
روز 27 مارس 1968 او به اتفاق ولاديمير سريوگين با يك هواپيماي دو نفره « ميگ-15 » از فرودگاه مسكو عازم يك تمرين شد. پرواز در ساعت10 و 19 دقيقه صبح آغاز و در ساعت 10و 31 دقيقه با سقوط هواپيما در 48 كيلومتري شرق مسكو، پايان يافت و به اين ترتيب، پرونده زندگي نخستين پيشتاز فضا براي هميشه بسته شد.
تحقيق براي يافتن علت سقوط هواپيما، چند سال ادامه داشت ولي به نتيجه قطعي نرسيد.
فقط ثابت شد كه گاگارين و سريوگينف تا آخرين لحظات با مهارت و هوشياري كامل، هدايت هواپيما را بر عهده داشتهاند و سقوط هواپيما، هيچ ارتباطي با كار آنها نداشته است. در آن زمان، مراسمي به عنوان تشييع جنازه براي او و سريوگين، برپا شد و اعلام كردند كه خاكستر اين دو تن، در پاي ديوار كرملين به خاك سپرده شده است. اين كار فقط براي قهرمانان درجه يك انجام مي شود. اما در سال 1983 فاش شد كه جسد او هيچ گاه پيدا نشد زيرا هواپيما پس از سقوط آتش گرفته و هيچ اثري از سرنشينان باقي نمانده و آن تشييع و به خاكسپاري جنبه نمادين داشته است.بعد از اين حادثه شهري كه گاگارين در آن بزرگ شده بود و همچنين يك كشتي ارتباط ماهوارهاي به ياد او نامگذاري شد.
مرگ گاگارين به اندازه كشته شدن كمارف در سقوط « سايوز-1» بر روي فضانوردان ديگر شوروي اثر گذاشت.
او شخصيتي مردمي شده بود و نفوذ فراواني بر روي ديگر فضانوردان داشت. به طوري كه هيچ يك از مسئولان فضانوردي شوروي بعد از او نتوانستند چنين نفوذي بر روي ديگران داشته باشند. از گاگارين به عنوان انساني اصولي، قاطع و با شهامت ياد مي كنند. راستگويي، رك بودن، چهره خندان و تيزهوشي بسيارش هنوز زبانزد فضانوردان قديمي است.
-
شب یوری
بيش از 71 مركز در 32 كشور جهان، شب 12 آوريل برابر با 24 فروردين ماه را به ياد پرواز نخستين انسان به فضا گرامي ميدارند.از چهار سال پيش تا كنون هر ساله در بسياري از نقاط جهان با برگزاري مراسم و برنامههاي علمي ويژه، اين شب به يادماندني گرامي داشته ميشود. اين برنامهها، ماهيتي شبيه روز نجوم دارد با اين تفاوت كه اهدافي مانند آشنايي با ماموريتهاي فضايي و داستان سفر انسان به فضا نيز در آن نهفته است. 12 آوريل همچنين يادآور پرتاب نخستين فضاپيماي جهان است. فضاپيماي كلمبيا كه در12 آوريل1981 به فضا پرتاب شد، اولين سفينه فضايي بود كه توانايي پرواز مجدد داشت.طي چند سال گذشته تلاشهايي براي برگزاري شب يوري در ايران نيز انجام شده است كه از جمله آنها برنامه چند سال گذشته رصدخانه شيرين شهر فسا (فارس) - برنامه سال قبل باشگاه ستارهشناسي انديشه كه با يك شب تاخير در فرهنگسراي مدرسه (انديشه) برگزار شد. و همینطور برنامه گروه نجوم روجا در رشت از برنامه های شب یوری در ایران بود
منبع : ایسنا