اخبار سایر خبرها مهمترین عناوین خبری در سال 1385


مهمترین عناوین خبری در سال 1385

آشکارسازی جزئیات کهکشان صفحه‌ای NGC5866

تلسکوپ فضایی هابل در تصویری بی‌نظیر، جزئیات کهکشان صفحه‌ای NGC5866 را که تقریبا در راستای خط دید ما گسترده‌شده، آشکار کرده‌است. هابل در این تصویر، جزئیات فراوان خطوط موج‌دار غباری را نشان می‌دهد که کهکشان صفحه‌ای را به دونیم کرده‌است.

 

کهکشان NGC8566، کهکشانی صفحه‌ای از نوع S0 است که اخترشناسان به آن‌ها کهکشان‌های عدسی‌وار نیز می‌گویند. از روبرو، این کهکشان‌ همانند قرصی صاف و هموار از ستارگان دیده می‌شود که اثرات بسیار کمی از ساختار مارپیچی به‌همراه دارد؛ اما ازآنجا که ستارگان در قرصی نسبتا باریک به‌دور هسته می‌گردند، این کهکشان را جزو کهکشان‌های مارپیچی دسته‌بندی می‌کنند (در مقابل کهکشان‌های بیضوی).

 

ساختار این کهکشان بسیار شبیه به کهکشان‌های مارپیچی است: برآمدگی کروی قرمز رنگی که محیط بر هسته درخشان است، قرص آبی‌رنگ ستارگان که موازی خطوط غبار به‌دور هسته گردش می‌کنند و هاله شفاف بیرونی که تمام کهکشان را دربر گرفته‌است.

 

تصویر نشان می‌دهد برخی باریکه‌های غبار از قرص فاصله گرفته‌اند و در مسیری پر پیچ‌وتاب، خود را به برآمدگی اطراف هسته یا هاله داخلی کهکشان رسانده‌اند. هاله بیرونی کهکشان مملو از خوشه‌های کروی ستاره‌ای است که هریک نزدیک به یک‌میلیون ستاره را در خود جای داده‌است. این خوشه‌ها که چگالی ستارگان در مرکز آنها به 250 ستاره بر سال‌نوری مکعب می‌رسد، چیزی جز نقاط کوچک هاله به‌نظر نمی‌رسند. هاله به‌قدری شفاف است که نور کهکشان‌هایی که تا چند میلیارد سال‌نوری از ما فاصله دارند، به راحتی از آن عبور می‌کند.

 

همان‌طور که در تصویر هابل هم می‌توان دید، خطوط غبار نسبت به قرص هموار ستارگان، موج‌دار است و این نشان می‌دهد این کهکشان در گذشته دور، برخورد نزدیکی را با کهکشانی دیگر تجربه کرده و دستخوش اغتشاشات جزرومدی گرانشی شده‌است. این حدس از آن‌رو محتمل است که NGC5866، بزرگ‌ترین عضو یک خوشه کهکشانی به‌نام گروه کهکشانی NGC5866 است. گستردگی قرص ستارگان در این کهکشان فراتر از نواحی غبارآلود است، بنابراین گاز و غبار درون کهکشان که می‌تواند ستارگان جدیدی را تولید کند، خیلی در سطح کهکشان پخش نشده‌ است.

 

اما این کهکشان عدسی‌وار با کهکشان‌های مارپیچی که از غنای گازی بیشتری برخوردارند، اشتراک‌هایی نیز دارد. رشته‌های متعددی که عمود بر قرص ستارگان بیرون زده‌است، لبه‌های خطوط غبار را نشانه‌گذاری کرده‌است. این نشانه‌ها در مقیاس کیهانی عمر بسیار کوتاهی دارند، زیرا ابرهای گاز و غبار در برخورد با یکدیگر انرژی از دست می‌دهند و درنهایت درون قرصی هموار و نازک فرومی‌ریزند.

 

در کهکشان‌های مارپیچی، این انگشت‌ها را می‌توان با ستارگان متولد‌شده در زمان‌های اخیر متناظر کرد؛ زیرا انرژی تابش‌شده از ستارگان جوان سنگین، گاز و غبار اطراف را به‌جنبش درمی‌آورد و این ساختارها را خلق می‌کند. تلسکوپ‌های زمینی به‌راحتی لایه نازک غبار این کهکشان را بررسی می‌کنند، اما فقط تلسکوپ فضایی هابل است که می‌تواند این انگشتان کوچک و دودکش‌های غبار را در آن میان تشخیص دهد.

 

کهکشان NGC5866 با فاصله 44 میلیون سال‌نوری از  زمین در صورت فلکی اژدها واقع شده‌است. قطر این کهکشان بیش‌از شصت‌هزار سال‌نوری نیست، اما تعداد ستارگانش هم‌اندازه کهکشان بزرگ‌تر راه‌شیری است که صدهزار سال‌نوری قطر دارد.

 

 

  منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی تلسکوپ فضایی هابل

  نويسنده  : ذوالفقار دانشی

 

 

برندگان جوایز شاخه علوم سیاره‌ای معرفی شدند

 این جوایز به یاد سیاره‌شناسان پیشگام قرن بیستم، کویی‌پر، مازورسکی، اوری و ساگان نام گرفته‌اند.

 

شاخه علوم سیاره‌ای جامعه نجوم آمریکا برندگان امسال جوایز خود را اعلام کرد. این جایزه‌ها رسما در مهرماه امسال همزمان با سی‌وهشتمین گردهمایی سالیانه شاخه علوم سیاره‌ای به برندگان اهدا خواهد شد.

 

دال کرویک‌شنک از مرکز تحقیقات امس در ناسا برنده جایزه جرارد کویی‌پر شده‌است که از برترین فعالیت‌ها در عرصه علوم سیاره‌ای قدردانی می‌کند. بنابر اطلاعیه شاخه علوم سیاره‌ای، وی این جایزه را به‌دلیل کارهای پیشگامانه خود در کاربردهای طیف‌نگاری فروسرخ برای بررسی اجرام منظومه شمسی، تدوین مهارت‌های آزمایشگاهی برای تفسیر داده‌های رصدی ، و طراحی و ساخت ابزارهایی که سوار بر ماهواره‌ها و فضاپیماها اطلاعات مهمی را دیگر اجرام منظومه شمسی به زمین ارسال کرده‌‌اند؛ دریافت کرده‌است.

 

جایزه هارولد مازورسکی که برترین خدمات در زمینه علوم و تحقیقات سیاره‌ای را معرفی می‌کند، به گنتری لی از آزمایشگاه پیشرانش‌جت‌ناسا (JPL) اهدا شده‌است. وی یکی از طراحان اصلی مهندسی سیستم‌های بسیار پیچیده و متنوع ماموریت‌های روباتیک سیاره‌ای شامل مریخ‌نوردها، برخورد ژرف، کاسینی، استارداست و جنسیس است. وی در حال حاضر، دانش و تجربیات ذی‌قیمت خود را به گروهی از مهندسان جوان و تازه‌کار آموزش می‌دهد.

 

تریستان گویلات جایزه هارولد اوری را دریافت خواهدکرد که ویژه برترین تحقیقات سیاره‌ای از سوی اخترشناسان جوان است. وی که در رصدخانه لا کوت دِ آزور فعالیت می‌کند، نقشی اساسی در بررسی ساختار داخلی غول‌های گازی بزرگ، فرآیند تشکیل این سیارات و فرآیندهای جوی آنان در شرایط مختلف دارد. او موفق شده‌است مدل‌های دقیقی از ساختار داخلی سیارات مشتری و زحل ارایه دهد.

 

نشان کارل ساگان را که به برترین تاثیر علمی یک دانشمند سیاره‌شناس فعال بر افکار عمومی تعلق می‌گیرد، دیوید گرینسپون از موزه علم‌وطبیعت دنور نصیب خود کرده است. او با تلاش‌های موفقیت‌آمیز خود توانسته‌است تفکر عموم مردم را در مورد سیارات و جایگاه انسان در منظومه شمسی و جهان وحشی (!) ارتقا دهد. او در کتاب‌هایش با عنوان سیاره تنها و اسرار زهره آشکار شد، تحقیقات علمی بشر را با دقت بسیار بالایی شرح داده و مردم را با علوم سیاره‌ای آشنا کرده است.

 

کویی‌پر، مازورسکی، اوری و ساگان از برترین سیاره‌شناسان قرن بیستم محسوب می‌شوند.جرارد کویی‌پر (1905 - 1973)، اخترشناس آلمانی آمریکایی، کارهای بزرگی چون کشف قمرهای میراندا (اورانوس) و نرید (نپتون) ، کشف وجود متان در جو اورانوس، نپتون، کشف متان در تایتان و پیشنهاد وجود جو برای این قمر انجام داد. مهم‌ترین فعالیت علمی وی شاید پیش‌بینی وجود کمربند کویی‌پر است که آن را منشا دنباله‌دارهای کوتاه‌مدت می‌دانست.

 

هارولد مازورسکی (1922- 1990)، اخترشناس و زمین‌شناس آمریکایی، مسوولیت تحقیقات سیاره‌ای و سطح ماه را در ناسا برعهده داشت. علاقه او یافتن فرودگاه‌های ارزشمند در سیارات و اقمار بر اساس بررسی‌های علمی بود. برنامه‌های آپولو و وایکینگ نمونه‌هایی از تلاش‌های او در این زمینه است. گودالی در مریخ و هم‌چنین سیارک 2685 به‌نام او نام‌گذاری شده‌اند.

 

هارولد کلایتون اوری (1893 - 1981)، شیمیدان آمریکایی، منشا جو زمین را از دیدگاه شیمیایی بررسی کرد و نشان داد یکپارچگی جو زمین در دمای حدود صفر درجه سانتی‌گراد روی داده‌است. او نتیجه گرفت ترکیبات اولیه جو زمین بخارآب، متان، آمونیاک و هیدروژن بوده‌است. وی به همراه شاگردش، استنلی میلر، آزمایشی را انجام داد که بعدها به آزمایش اوری- میلر مشهور شد. در این آزمایش، ترکیبات اولیه جو زمین در معرض تخلیه الکتریکی قرار می‌گیرد و شرایط جو اولیه زمین شبیه‌سازی می‌شود. نتیجه این آزمایش، تولید برخی ترکیبات آلی از جمله اسیدهای آمینه است که برای تشکیل حیات بسیار مهم است.

 

کارل ساگان (1934 - 1996)، اخترشناس آمریکایی، برای بسیاری از منجمان آماتور جهان چهره شناخته‌شده‌ای است. او در دهه 1960 نشان داد پدیده گلخانه‌ای، نقش اول فرآیندهای جو سیاره زهره را برعهده دارد و بر این اساس، دمای سطح این سیاره را 500 تا 800 درجه سانتی‌گراد تعیین کرد. او آزمایش اوری- میلر را دوباره تکرار کرد و به نتایجی دقیق‌تر از آن‌ها دست پیدا کرد. وی کتاب‌های بسیاری نوشته و در برنامه‌های تلویزیونی فراوانی شرکت کرده است. مجموعه کاسموس وی که با همکاری بی‌بی‌سی تهیه شد، یکی از پر بیننده‌ترین برنامه‌های علمی جهان لقب گرفته‌است.

 

 

  منبع : پایگاه خبری جامعه نجوم ایالات متحده آمریکا

  نويسنده  : ذوالفقار دانشی

 

شناسایی یکصد خوشه‌ کهکشانی در فاصله ده میلیارد سال‌نوری

 

 تلسکوپ فضایی اسپیتزر توانسته‌است یکصد خوشه‌کهکشانی بسیار دوردست را در فاصله ده میلیارد سال‌نوری شناسایی کند

 

این روزها بازار اکتشافات بزرگ نجومی داغ است. دویست و هشتمین گردهمایی جامعه نجوم آمریکا در کالگری کانادا درحال برگزاری است و بسیاری از اخترشناسان برجسته جهان گرد آمده‌اند تا نتایج تحقیقات خود را به اطلاع دیگران برسانند. گروهی از این اخترشناسان به سرپرستی دکتر مارک برودوین (آزمایشگاه پیشرانش جت، ناسا) توانسته‌‌اند با استفاده از تلسکوپ فضایی اسپیتزر نزدیک به سیصد خوشه کهکشانی دوردست را شناسایی کنند. از آن میان، یکصد خوشه در فاصله‌ 8 تا 10 میلیارد سال نوری از ما قرار دارند و مربوط به زمانی هستند که عالم، کمتر از نصف سن کنونی‌اش عمر داشت.

 

خوشه‌های کهکشانی، نواحی چگال کیهان محسوب می‌شوند و از این حیث شبیه به شهرهای بزرگ روی زمین هستند. یک خوشه کهکشانی به تنهایی می‌تواند صدها کهکشان مانند راه‌شیری خودمان داشته باشد.

 دکتر برودوین می‌گوید: ارزش این تصویر بسیار بالا است، گویی ما توانسته‌باشیم از شهر رم در زمان اوج قدرت امپراتوری روم عکس‌ بگیریم. چنین تصاویری به‌ما کمک می‌کند تا روند تشکیل و تحول کهکشان‌های سنگین عالم رابهتر درک کنیم. قدیمی‌ترین و سنگین‌ترین کهکشان‌های جهان را فقط می‌توان در خوشه‌های کهکشانی پیدا کرد و این تصویر از آن‌رو هیجان‌انگیز است که برای اولین‌بار، توانسته‌ایم این خوشه‌های کهکشانی سنگین را در شرایطی ببینیم که هنوز در حال شکل‌گیری هستند. این‌چنین می‌توان فهمید که ستارگان چه‌وقت در این خوشه‌ها تشکیل شده‌اند.

 

نخستین‌بار است که این‌همه خوشه‌کهکشانی در چنین فاصله دوری کشف شده‌اند. در پاییز و اسفندماه گذشته، همین گروه کشف دو خوشه کهکشانی را در فاصله‌های 9.1 و 8.2 میلیارد سال‌نوری اعلام کرده‌بود؛ اما امروز، آنها کشف 290 خوشه کهکشانی را اعلام کرده‌اند که برخی‌شان به‌دلیل تعداد کم کهکشان‌ها، گروه کهکشانی نام گرفته‌اند. با معرفی صد خوشه و گروه کهکشانی بسیار دوردست، تعداد خوشه‌های کهکشانی دوردست شناخته‌شده یک‌شبه شش برابر شد!

 

این گروه برای شناسایی این خوشه‌های دوردست از تصاویر فروسرخ تلسکوپ فضایی اسپیتزر و تصاویر مریی رصدخانه ملی کیت‌پیک استفاده کردند. کهکشان‌های بسیار دوری که خوشه‌های کهکشانی را تشکیل می‌دهند، تنها در نور فروسرخ دیده می‌شوند، اما نمی‌توان آن‌ها را به‌سادگی از کهکشان‌های نزدیک‌ و حائل تفکیک کرد. تصاویر فروسرخ اسپیتزر تمام این کهکشان‌ها را نشان می‌دهد، اما رصدخانه کیت‌پیک تنها کهکشان‌های حائل را در نور مریی به‌تصویر می‌کشد. با ترکیب تصویر این دو تلسکوپ می‌توان کهکشان‌های دوردست را جدا کرد و خوشه‌های کهکشانی را در توده‌های چگال اجرام دوردست شناسایی کرد. تلسکوپ فضایی اسپیتزر، ژرفای فروسرخ آسمان را هزاران بار سریع‌تر از بزرگ‌ترین تلسکوپ‌های زمینی نقشه‌برداری می‌کند و در مدت‌زمان معقولی می‌توان آسمان را به‌اندازه کافی جستجو کرد تا نشانه‌هایی از این خوشه‌های نسبتا کمیاب بدست آورد.

 

دکتر پیتر آیزنهارت، دیگر عضو گروه که رصدهای تلسکوپ فضایی اسپیتزر را هدایت می‌کرد، می‌گوید: کهکشان‌های بسیار دور در نور فروسرخ بهتر دیده می‌شوند، زیرا در میلیاردها سالی که طول کشیده‌است نورشان به‌ما برسد، پرتوهای نور همراه با عالم منبسط شده‌اند و طول‌موجشان بلندتر شده‌است.

 رصدخانه کک در هاوایی، هفت خوشه‌ از دورترین خوشه‌های کهکشانی را طیف‌نگاری کرده‌است و فاصله بدست‌آمده توسط گروه دکتر برودوین را تایید کرده‌است. 

قدم بعدی گروه، استفاده از تلسکوپ‌های فضایی هابل و اسپیتزر برای بررسی دقیق‌تر این کهکشان‌ها است. آنها امیدوارند با بررسی داده‌های ارسالی این دو رصدخانه فضایی بتوانند دو پرسش بسیار مهم را پاسخ دهند: این شهرهای کهکشانی چقدر بزرگند و چگونه رشد می‌کنند؟

  

  منبع : SpaceFlightNow.com

  نويسنده  : ذوالفقار دانشی

 

 

دورترین خوشه کهکشانی کشف شد

دورترین خوشه کهکشانی در فاصله 10 بیلیون سال نوری از زمین کشف شد

 

دورترین خوشه کهکشانی توسط تیمی از دانشمندان از آمریکا ، اروپا و شیلی کشف شد .خوشه کهکشانی XMM-XCS 2215-1734 تقریبا 10 بیلیون سال نوری از زمین فاصله دارد و شامل صدها کهکشان بزرگ و کوچک می شود که با هاله از گاز ها داغ احاطه شده که در طول موج اشعه ایکس تابش می کند .

 

آدام استنفورد مدیر این پروژه اعلام کرد : " وجود چنین خوشه ای در فاصله ای به این دوری می تواند نظریه ی تشکیل کهکشان ها را در آغاز آفرینش به چالش بکشد" وی افزود : "پیدا کردن چنین خوشه ی کهکشانی مانند آن است که تصویری از پدر بزرگ خود را در قرن 19 پیدا کنید در حالی که او در آن زمان وجود نداشته!" . این خوشه کهکشانی 500 تریلیون بار سنگین تر از خورشید است که بیشتر جرم آن از ماده تاریک تشکیل شده است ، ماده ای نامرئی و مرموز که بیشتر جرم کهکشان ها را در جهان تشکیل می دهد.خوشه ی کهکشانی بوسیله ی تلسکوپ فضایی اروپایی Newton در اشعه ایکس کشف شده و فاصله ی آن به کمک تلسکوپ 10 متری کک تعیین شده است.

 

  منبع : universetoday.com

 

 

 

فرصت از خلیج سوگواری جان سالم به‌ در برد

مریخ‌نورد فرصت با رهایی یافتن از شن‌های روان، مسیر خود را به سوی گودال ویکتوریا ادامه می‌دهد.

 

در هفتم خردادماه / 28 می، دو چرخ عقبی مریخ‌نورد فرصت که در حال عبور از بین دو خاکریز شنی بود، در شن‌های روان فرو رفت. قرار بود فرصت در آن روز 24 متر جابجا شود، اما چرخ‌ها در شن‌روان فرو رفتند و مریخ‌نورد بیش‌از 1.5 متر حرکت نکرد. مهندسان برای رها کردن فرصت از این دام، پنج‌شنبه گذشته دستورهای لازم را ارسال کردند و ازآن‌پس، فرصت روزی بین 5 تا 28 سانتی‌متر به عقب حرکت کرد تا بتواند خود را آزاد کند. در نهایت در ساعت 10 سه‌شنبه 16 خرداد (به‌وقت جهانی) اطلاعاتی دال بر حرکت هر شش چرخ بر بستر ‌سخت دریافت شد که نشان می‌داد مریخ‌نورد خود را آزاد کرده‌است.

 

مهندسان هنوز نمی‌دانند چه عاملی سبب شده‌است فرصت در شن‌های روان به‌دام بیفتد، از این‌رو به این خودروی هوشمند دستور داده‌اند از آن‌منطقه عکس‌برداری کند.

 مدیران برنامه فرصت، این تپه شنی را جمرباگت (Jammerbugt) یا تپه سوگواری نام‌گذاری کرده‌اند. جمرباگت، نام خلیجی کوچک در ساحل شمال‌غربی دانمارک است که کشتی‌های بسیاری در طول تاریخ در آن‌جا غرق شده‌اند. مسوولان هم‌چنین تصمیم گرفته‌اند به افتخار مشارکت دانشمندان و مراکز علمی دانمارک در تحقیقات مریخ‌نورد فرصت و تقارن رهاشدن فرصت با روز تاسیس کشور دانمارک (دوشنبه گذشته روز تاسیس کشور دانمارک بود)، برای نام‌گذاری هر پدیده و عارضه جدیدی بر سطح مریخ که فرصت در طول چند هفته آینده کشف می‌کند، از نام‌های دانمارکی استفاده کنند.

 

برنامه بعدی فرصت، ادامه راه‌پیمایی به‌سوی گودال هشتصد متری ویکتوریا است که پس‌از یک‌سال راه‌پیمایی، به فاصله 900 متری رسیده‌است. پیش‌به سوی گودال ویکتوریا!

 

   منبع : New Scientist

  نويسنده  : ذوالفقار دانشی

 

مدل‌های تولید غبار در انفجارهای ابرنواختری

 بررسی سحابی‌ابرنواختری ابر ماژلانی کوچک نشان می‌دهد مدل‌های تولید غبار در انفجارهای ابرنواختری با واقعیت فاصله زیادی دارند

 یکی از جوان‌ترین سحابی‌های ابرنواختری شناخته‌شده، حباب غبارآلود قرمزرنگی است که هزارسال پیش به‌دنبال یک انفجار ابرنواختری در ابر ماژلانی کوچک متولدشد. به‌تازگی اخترشناسان متوجه شده‌اند این سحابی جوان به همان مشکلی دچار است که ابرنواخترهای راه‌شیری هم به آن مبتلا هستند، این‌که به‌اندازه کافی غبار تولید نمی‌کنند.

 

اخترشناسان دانشگاه کالیفرنیا در برکلی با استفاده از دوربین‌های فروسرخ تلسکوپ فضایی اسپیتزر، اندازه‌گیری‌های دقیقی انجام داده‌اند که نشان می‌دهد غبار موجود در این سحابی به‌زحمت به یک‌درصد مقدار غبار پیش‌بینی‌شده در نظریه ابرنواخترهای با هسته رمبیده‌شده می‌رسد. این مقدار که یک‌هزارم جرم خورشید اندازه‌گیری شده‌است، حتی از مجموع جرم سیارات منظومه شمسی هم کم‌تر است.

 

 

 

این اختلاف فاحش، مشکل بزرگی را در مقابل دانشمندانی قرار داده‌است که تلاش می‌کنند منشا ستارگان را در جهان آغازین درک کنند؛ آنها عقیده دارند غباری که از انفجارهای ابرنواختری ستارگان آغازین تولیدشد، نقش بسیار مهمی در تولید ستارگان نسل جدیدتر برعهده داشت. مدت‌ها بود اخترشناسان می‌دانستند غبار موجود در سحابی‌های برجامانده از انفجارهای ابرنواختری ستارگان ابرسنگین در کهکشان راه‌شیری کمتر از پیش‌بینی‌های نظری است، اما امیدوار بودند ابرنواخترهای ابر ماژلانی کوچک که تحول کمتری یافته‌است، تطابق بهتری با مدل‌های نظری داشته‌باشند.

 اسنزانا استانیمیرویچ، اخترفیزیک‌دان و دانشیار دانشگاه برکلی دراین زمینه می‌گوید: بسیاری از کارهای پیشین فقط به کهکشان خودمان محدود می‌شد، زیرا توان تفکیک کافی برای بررسی دیگر کهکشان‌ها را در اختیار نداشتیم. اما با استفاده از تلسکوپ فضایی اسپیتزر می‌توانیم از ابر ماژلانی کوچک در فاصله دویست‌هزار سال نوری، تصاویری با وضوح بسیار بالا تهیه‌کنیم. از آنجا که ابرنواخترهای این ریزکهکشان شرایطی شبیه به کهکشان‌های اولیه را تجربه می‌کنند، ابر ماژلانی کوچک تنها آزمایشگاهی است که می‌تواند چگونگی تشکیل غبار در جهان آغازین را آزمایش‌کند.

 

به‌نظر استانیمیرویچ، اختلاف فاحش بین مشاهدات تجربی و محاسبات نظری یا از عاملی ناشی می‌شود که بر بازدهی فرآیند فشرده‌شدن عناصر سنگین و تشکیل غبار تاثیر می‌گذارد؛ یا از روند بسیار بالاتر تخریب غبار در امواج ضربه‌ای بسیار پرانرژی ابرنواختر که در محاسبات وارد نشده‌است ؛و یا حجم عظیمی از غبار با دمای پایین که احتمالا از دید دوربین‌های فروسرخ پنهان مانده‌است و اخترشناسان آنها در محاسبات وارد نکرده‌اند.

 

این یافته‌ها هم‌چنین پیشنهاد می‌دهد دیگر فرآیندهای تولید غبار، بخصوص بادهای نیرومند ستارگان سنگین، نقش بسیار مهم‌تری در تولید غبار کهکشان‌های آغازین نسبت به ابرنواخترها داشته‌باشند.

 

مدل‌های فعلی تحول ستارگان پیش‌بینی می‌کنند که ستارگان سنگین (ده تا چهل برابر بزرگ‌تر از خورشید) زندگی خود را با فروریزش عظیم هسته و پرتاب‌کردن لایه‌های بیرونی‌تر به‌پایان می‌رسانند. در این فرآیند که به انفجار ابرنواختری مشهور است، عناصر سنگین (سیلیکون، کربن، آهن و مانند آنها) در ابر کروی منبسط‌شونده‌ای به بیرون پرتاب می‌شوند. دانشمندان حدس می‌زنند این فرآیند، منبع اصلی موادی است که علاوه بر هیدروژن و هلیوم در تولید نسل جدید ستارگان که دارای عناصر فلزی و سنگین هستند دخالت دارد. 

استانیمیرویچ و همکارانش در دانشگاه‌های برکلی، هاروارد، کالتک، بوستون و چند نهاد بین‌المللی دیگر، گروهی را تشکیل می‌دهند که به نقشه‌برداری اسپیتزر از ابر ماژلانی کوچک (S3MC) مشهور شده است. این گروه با استفاده از وضوح عالی و تفکیک فوق‌العاده تلسکوپ فضایی اسپیتزر در نور فروسرخ به بررسی برهمکنش‌های بین ستارگان سنگین، ابرهای غبار مولکولی و محیط اطرافشان می‌پردازد.

 

ابر ماژلانی کوچک به همراه همدمش، ابر ماژلانی بزرگ، جزو کهکشان‌های کوتوله نامنظم طبقه‌بندی می‌شوند و به‌دور کهکشان راه‌شیری گردش می‌کنند. هم راه‌شیری و هم ابرهای ماژلانی حدود سیزده‌میلیارد سال عمر دارند و در این دوره بسیار طولانی، راه‌شیری این دو قمر کهکشانی را بارها کشیده و فشار داده‌است و درونشان اغتشاشی داخلی به‌راه انداخته است. اخترشناسان حدس می‌زنند این اغتشاش داخلی عامل روند کند تولد ستارگان در این کهکشان‌ها و در نتیجه تحول کندتر ستارگان در آنها است که سبب می‌شود ابر ماژلانی کوچک شبیه به کهکشان‌های جوان و دوردست دیده شود. مقدار غبار و فراوانی عناصر سنگین در این کهکشان بسیار کمتر از کهکشان خودمان است و این درحالی‌است که میدان تابش‌های میان‌ستاره‌ای ستارگان بسیار شدیدتر از کهکشان راه‌شیری است. تمام این شرایط در جهان ابتدایی هم وجود داشته‌اند.

 

در سال 2005، گروه S3MC برای پنجاه ساعت از دوربین آرایه‌ای فروسرخ (IRAC) و نورسنج تصویربردار چندباندی (MIPS) استفاده کرد تا از بخش مرکزی این کهکشان تصاویر دقیقی بدست آورد. در بخشی از این تصویر، حباب کروی قرمزرنگی دیده می‌شد که دقیقا متناظر با یک چشمه قدرتمند تابش‌ایکس بود که پیش‌ازاین توسط رصدخانه فضایی چاندرا شناسایی شده‌بود. این حباب قرمزرنگ به‌عنوان سحابی ابرنواختری 1E0102.2-7219 شناسایی شد. این سحابی پیش‌ازاین در طول‌موج‌های مریی، تابش‌ایکس و رادیویی بررسی شده‌بود، اما هیچ‌گاه در نور فروسرخ از آن تصویربرداری نشده‌بود.

 تابش فروسرخ از سوی اجرام گرم ساطع می‌شود، بنابراین اخترشناسان با توجه به‌این نکته که این سحابی ابرنواختری تنها در یک محدوده از طیف دیده می‌شود، توانستند نشان دهند که این سحابی با هزارسال عمر، دارای دمای یکنواخت 120 درجه کلوین (153 درجه سانتی‌گراد زیر صفر) است. این سحابی که سومین سحابی‌ابرنواختری جوان شناخته‌شده است، با سرعت یک‌هزار کیلومتر بر ثانیه منبسط می‌شود و از انفجار ستاره‌ای به‌وجود آمده‌است که بیست‌بار از خورشید بزرگ‌تر بود.

 

گروه تحقیقاتی S3MC در برنامه بعدی خود قصد دارد با استفاده از تلسکوپ فضایی اسپیتزر، طیف این سحابی را بررسی کند و داده‌های کاملی را از ترکیب شیمیایی دانه‌های غبار تشکیل‌شده در انفجار ابرنواختری بدست آورد. 

 

  منبع : SpaceflightNow.com

  نويسنده  : ذولفقار دانشی

 

 

برخورد طوفان های مشتری

لکه ی بزرگ و معروف مشتری و لکه ی تازه کشف شده ی تخم مرغی شکل آن موسوم به (Red Jr.) در حال گذر از کنار یکدیگرند و امکان دارد با هم برخورد کنند اما هیچ کس نمی داند واقعا چه اتفاقی روی خواهد داد .

 

بزرگترین طوفان های منظومه شمسی در مشتری قرار دارند و این مکان وجود دارد که در شبی در مقابل هزاران تلسکوپ زمینی با یکدیگر برخورد کنند .طوفان اول ((لکه ی بزرگ قرمز )) موسوم به چشم مشتری است که پهنای آن در حدود دو برابر زمین است و هزاران سال است که به دور مشتری در حرکت است و سرعت حرکت آن به حدود 350 مایل بر ساعت می رسد .طوفان دوم که به Red Jr معروف است تنها شش سال عمر دارد و اندازه آن نصف طوفان اول است اما قدرتی معادل طوفان اولی دارد.

 

 ستاره شناسان معتقدند که این دو طوفان کاملا با هم برخورد نمی کنند و چشم مشتری طوفان کوچکتر را نمی بلعد اما به احتمال زیاد لبه های خارجی این دو طوفان در حین این عبور به یکدیگر نزدیک می شوند اما هیچ کس نمی تواند سرانجام این عبور نزدیک را دقیقا پیش بینی کند . بنا به گزارشات پیشین jpl این سومین عبور این طوفان ها از کنار یکدیگر است و گذر این دو طوفان از کنار هم تقریبا هر دو سال یکبار روی میدهد که ظاهرا در گذر های قبلی در سال های 2002 و 2004 این دو طوفان به سلامت و بدون تغییر از  کنار یکدیگر عبور کرده اند. سیمون مایلر از پژوهش گران این پروژه اعلام کرد احتمالا این گذر با گذرهای پیشین تفاوت دارد و Red Jr در هنگام عبور از کنار چشم مشتری ، رنگ قرمز خود را از دست خواهد داد .Red Jr در 5 سال اول تولد خود  (200 تا 2005) سفید رنگ بوده است مانند دیگر طوفان های کوچک و سفید موجود در مشتری. اما در سال 2006 یک جریان گردابی در این طوفان بوجود آمد که باعث شد Red Jrقرمز رنگ شود.( چگونگی شکل گیری رنگ لکه ی بزرگ قرمز به صورت یک راز برای دانشمندان باقی مانده است . متداول ترین نظریه عقیده دارد که این طوفان مواد موجود در لایه های پایینی اتمسفر مشتری را به قسمت های بالایی کشاند که باعث شد این لکه تغییر رنگ دهد.)

 

اما پس از عبور این دو طوفان برای سومین بار از کنار یکدیگر دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد . این چیزی است که بزودی معلوم خواهد شد.

 

  منبع : universetoday.com

  نويسنده  : محسن بختیار

 

وقتی چشمه‌های آب‌گرم، یک قمر را می‌چرخانند

انکلادوس، قمر یخی کوچک زحل، نوعی حرکت دورانی دارد که مواد کم‌چگال را در قطبین سیاره متمرکز می‌کند

 نتایج بررسی‌های سیاره‌شناسان نشان می‌دهد جهت‌گیری انکلادوس، قمر یخی زحل، نسبت به محور دوران خود تغییر کرده است و این قمر آن‌قدر چرخیده تا منطقه کم‌چگالی را در قطب جنوب پدید آورد. این فرآیند بازجهت‌گیری می‌تواند داده‌های ارسالی فضاپیمای کاسینی را توضیح دهد. کاسینی فواره‌ها و جت‌هایی از یخ را در قطب جنوب این قمر به تصویر کشیده بود که نشان می‌داد چشمه‌هایی از آب جوشان در سطح این قمر وجود دارد.

 

فرانسیس نیمو، استادیار علوم زمین‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا در سانتاکروز در مورد این تصویر کاسینی می‌گوید: وقتی تصاویرکاسینی را دریافت کردیم، بسیار شگفت‌زده شدیم که این نقطه داغ چیست و چرا در قطب جنوب قمر واقع شده‌است. حدس اولیه ما این بود که این‌ها چشمه‌های آب‌گرم هستند و از آغاز در قطب سیاره قرار نداشته‌اند. بنابراین سعی کردیم بفهمیم چه شده است که این چشمه‌ها سر از قطب جنوب این قمر درآورده‌اند.

 

نیمو و همکارش، رابرت پاپالاردو از آزمایشگاه پیشرانش جت ناسا، پیشنهاد کرده‌اند فرآیندی بازچرخشی در داخل قمر در جریان است که در آن، ماده‌ای داغ با چگالی پایین به سطح انکلادوس فوران می‌کند. به‌نظر آنها این فرآیند در دیگر قمرهای کوچک منظومه شمسی نیز مانند میراندا (قمر اورانوس) وجود دارد.

 این دو پژوهشگر در مقاله خود که در آخریم شماره نشریه نیچر منتشر شده‌است، اثرات یک حباب با چگالی پایین را در زیر سطح انکلادوس محاسبه کرده‌اند و نشان داده‌اند که این حباب، قمر را آن‌قدر دوران می‌دهد تا در یکی‌ از قطبین سیاره قرار بگیرد. سیارات، قمرها و دیگر اجسام گردان، زمانی بیشترین پایداری دورانی را دارند که بیشتر جرمشان در نزدیکی استوا متمرکز شده‌باشد. هرگونه توزیع جدید جرم در این اجسام سبب می‌شود حرکت دورانی جسم به‌شکلی تغییر کند  که مواد چگال‌تر در نزدیکی استوا متمرکز شوند و نواحی کم‌چگال در قطبین که بیشترین فاصله را از استوا دارند، قرار بگیرند. این حرکت دورانی حول محور دوران وضعی انجام می‌شود.

 

وجود این ماده داغ و کم‌چگال هم‌چنین می‌تواند شار حرارتی بسیار زیاد و عوارض سطحی دیده شده در قطب جنوب انکلادوس را توضیح دهد. این عوارض سطحی فقط شامل چشمه‌های فورانگر آب‌گرم نیستند، بلکه الگوهایی شبیه به اثر پنجه ببر نیز دیده می‌شوند که به‌نظر می‌رسد مناطق تسلیم‌شده در برابر تنش‌های تکتونیکی لایه‌های سطحی قمر هستند. قطب جنوب انکلادوس گرم‌تر از دیگر نقاط سطح قمر است و خطوط پنجه‌ببری هم از دیگر نواحی اطراف داغ‌ترند. این بدان معنی‌است که در زیر این سطح، ماده‌ای داغ متمرکز شده‌است که خود، تاییدی بر پیشنهاد نیمو و پاپالاردو است.

 

این دو پژوهشگر حدس می‌زنند گرمایش داخلی انکلادوس به مدار بیضوی کشیده‌اش به‌دور زحل مرتبط است. این قمر در طول حرکت به‌دور زحل، تغییرات شدید نیروی گرانشی را تحمل می‌کند. نیروهای جزرومدی این قمر را تحت کشش و فشار قرار می‌دهند و بدین‌ترتیب، انرژی مکانیکی را به انرژی گرمایی درون قمر تبدیل می‌کنند.

 این حباب فورانی می‌تواند درون پوسته یخی یا هسته سنگی قمر قرار داشته باشد. درهر دو حالت، نیروهای جزرومدی آن‌را گرم می‌کنند، ماده منبسط می‌شود، چگالی‌اش کاهش می‌یابد و به سطح قمر فوران می‌کند.

 این فرآیند بازچرخشی رویدادهای دیگری را نیز پیش‌بینی‌ می‌کند که با آزمودن آنها می‌توان درستی این مدل را بررسی کرد. مثلا در حالت معمولی، نیم‌کره‌ای که رو به جهت حرکت قمر است، باید گودال‌های برخوردی بیشتری نسبت به نیم‌کره تعقیب‌کننده داشته‌باشد. اما اگر قمر دوران کرده باشد، توزیع گودال‌های برخوردی هم باید نشانه‌هایی از دوران را داشته باشد. هم‌چنین وجود ماده کم‌چگال باید اثر اختلالی قابل مشاهده‌ای را در میدان گرانشی قمر برجای بگذارد.

 

دانشمندان امیدوارند با برنامه‌ریزی دقیق ملاقات‌های بعدی کاسینی با قمر انکلادوس، این پیش‌بینی‌ها را آزمایش کنند.

 

 

شرح عکس:   این طرح گرافیکی، ساختار داخلی انکلادوس را نمایش می‌دهد. ماده گرم و کم‌چگال از داخل قمر به سطح آن جریان می‌یابد. این ماده می‌تواند درون پوسته یخی (ماده زردرنگ) یا درون هسته سنگی قرار داشته‌باشد (ماده قرمزرنگ). به‌نظر می‌رسد این ماده کم‌چگال سبب شده‌است انکلادوس به‌شکلی دوران کند که این ناحیه در قطب جنوب قرار بگیرد. عکس از موسسه علوم فضایی، JPL، ناسا

 

  منبع : SpaceFlightNow.com

  نويسنده  : ذوالفقار دانشی

 

 

کشف گودالی در زمین بجامانده از 250 میلیون سال پیش

 گودال برخوردی غول‌آسایی در قطب جنوب کشف شده که دو برابر عریض‌تر از گودال برخوردی شهاب‌سنگ عامل انقراض دایناسورها است

 

به‌تازگی گودال برخوردی بزرگی در قطب جنوب کشف شده‌است که دویست‌وپنجاه میلیون سال پیش در برخورد یک سنگ آسمانی با زمین پدید آمده است. دانشمندان حدس می‌زنند این برخورد، عامل بزرگ‌ترین کشتار جمعی روی زمین باشد. این گودال در عمق هشتصد متری یخ‌های قطب جنوب و در منطقه زمین‌های ویلکس (شرق قطب جنوب و جنوب استرالیا) قرار گرفته‌است. پژوهشگران حدس می‌زنند این برخورد عامل رانده‌شدن استرالیا به شمال و شکافته‌شدن ابرقاره گوندوانا باشد. رالف فون‌فرز، استاد علوم زمین‌شناسی در دانشگاه ایالتی اوهایو در مورد این گودال برخوردی می‌گوید: گودال زمین‌های ویلکس بسیار بزرگ‌تر از گودالی است که کشتار دایناسورها را رقم زد و به‌احتمال بسیار زیاد، آسیب‌های مرگ‌آفرین بسیار زیادی را در زمان خودش به حیات روی زمین وارد آورده است.

 

قطر این گودال نزدیک به پانصد کیلومتر است و زمین‌شناسان دانشگاه اوهایو برای یافتن آن از داده‌های ارسالی ماهواره GRACE ناسا استفاده کردند. این ماهواره با اندازه‌گیری دقیق میدان گرانش می‌تواند تغییرات چگالی را در سطح زمین مشخص کند. پژوهشگران در بررسی داده‌های منطقه ویلکس جرم متمرکزشده‌ای را پیدا کردند که گویی از گوشته زمین جدا شده و سپس به‌شکل توده‌ای چگال سخت شده‌بود. این پدیده معمولا در اثر برخورد یک سنگ آسمانی بزرگ با زمین روی می‌دهد. فون‌فرز و همکارانش برای بررسی دقیق‌تر این منطقه، بالنی را بر فراز منطقه به‌پرواز درآوردند و با استفاده از رادار نصب‌شده در آن، تصاویری دقیق تهیه و آن‌ها را با داده‌های جرم متمرکز مقایسه کردند. اطلاعات بدست‌آمده، دیواره‌ای مدور به قطر تقریبی پانصد کیلومتر را در زیر سطح یخ نشان می‌داد که جرم متمرکز درون آن قرار داشت. گودال برخوردی خود را نشان داده بود.

 

پژوهشگران با مقایسه این گودال با گودال برخوردی چیکسولوب در شبه‌جزیره یوکاتان توانسته‌اند به برخی خصوصیات شهاب‌سنگ برخوردی پی ببرند. شهاب‌سنگ چیکسولوب، صخره‌ای به قطر ده کیلومتر بود که شصت‌وپنج میلیون سال پیش به زمین برخورد کرد و نسل دو سوم موجودات زنده زمین از جمله دایناسورها را نابود کرد. زمین‌شناسان حدس می‌زنند پهنای شهاب‌سنگ گودال ویلکس حدود پنجاه کیلومتر بوده است.

 

فون‌فرز و همکارانش قصد دارند برای این یافته خود مدارک بیشتری جمع‌آوری کنند. برخی پیشنهاد داده‌اند که به این منطقه سفر کنند و نمونه‌هایی از صخره‌های گودال برخوردی را جمع‌آوری کنند. اگر این گودال واقعا در اثر برخورد یک شهاب‌سنگ بزرگ در دویست‌وپنجاه میلیون سال پیش به‌وجود آمده باشد، ساختار این سنگ‌ها باید با آن‌چه مدل‌های زمین‌شناسی در برخورد چنین شهاب‌سنگی پیش‌بینی می‌کنند سازگار باشد.

 

 

 

 شرح عکس1:      این تصویر هوایی که با استفاده از رادار نصب‌شده در یک بالن تهیه شده است، ارتفاع زمین‌های قطب جنوب را نشان می‌دهد. ارتفاعات بالاتر با رنگ‌های قرمز، زرشکی و سفید نمایش داده شده‌اند. موقعیت گودال برخوردی ویلکس با دایره قرمزرنگ نمایش داده شده‌است. ابعاد گودال چیکسولوب برای مقایسه داده شده‌است.

 

 

 

 

 

 شرح عکس2:      ماهواره GRACE، تغییرات گرانش را در زیر یخ‌های شرقی قطب جنوب اندازه‌گیری می‌کند. مناطق چگال‌تر سرخ‌تر دیده می‌شوند. دایره سفید، موقعیت گودال برخوردی ویلکس را نشان می‌دهد.

 

 

  منبع : Space.com

  نويسنده  : ذولفقار دانشی

 

 

رازهای خرده‌ سیارک ایتوکاوا

سیاره‌شناسان با بررسی اطلاعات بدست‌آمده از فضاپیمای ژاپنی هایابوسا به این نتیجه رسیده‌اند که خرده‌سیارک ایتوکاوا چیزی جز خرده‌سنگ‌های برجامانده از برخورد سیارکی بزرگ‌تر نیست. حال این پرسش مطرح شده‌است که ایتوکاوا چطور توانسته در طول این مدت طولانی جان سالم به‌در ببرد، بخصوص که برخوردی با دیگر اجرام یا لرزه‌ای درون آن می‌تواند این تکه‌سنگ را متلاشی کند.

 

در پاییز سال 1384، فضاپیمای هایابوسا دوبار تلاش کرد تا نمونه‌هایی را از سطح این سیارک 535 متری جمع‌آوری کند و با خود به زمین بیاورد، اما به‌نظر می‌رسد که فضاپیما در این بخش از ماموریت خود موفق نبوده است. البته تا سال 2010 میلادی که فضاپیما به زمین می‌رسد نمی‌توان با قطعیت اظهارنظر کرد. اما این تنها ماموریت هایابوسا نبود. فضاپیما در حال نزدیک‌شدن به سیارک ایتوکاوا تصاویر و داده‌های فراوانی را از هندسه سیارک، ترکیب شیمیایی و میدان گرانشی آن تهیه کرد که مانند بسیاری از یافته‌های امروز دانشمندان، نتایج بدست‌آمده کاملا غیرمنتظره بود. اریک آسفاگ، سیاره‌شناس دانشگاه کالیفرنیا در سانتاکروز که از داده‌های علمی این ماهواره استفاده می‌کند، می‌گوید: پنج‌سال پیش، ما تصور می‌کردیم این سیارک، تکه سنگی یک‌پارچه است و چیزی به این کوچکی توانایی کنارهم نگاه‌داشتن چند قطعه کوچک‌تر را ندارد. اما داده‌های هایابوسا نشان داد تصورات ما اشتباه بوده است.

 

تصاویر ارسالی، سطح سیارک را پوشیده از شن و سنگ‌ریزه و سنگ‌های بزرگ نشان می‌دهد و این بدان معنی است که این سیارک از بقایای سیارکی بزرگ‌تر تشکیل شده‌است که در برخوردی نسبتا شدید شکسته شده‌است.

 

طیف‌سنج‌های فروسرخ و گامای فضاپیما نشان داده‌اند که این سیارک از مواد خام سیارات تشکیل شده‌است، موادی مانند سیلیکات آهن و منیزیوم، پیروکسین و آهن فلزی. در سیارک‌های بزرگ‌تر از 200 کیلومتر، این مواد ذوب و تفکیک می‌شوند؛ اما در ایتوکاوا از این خبرها نیست.دوربین‌های هایابوسا هم‌چنین نشان داده‌اند برخی از صخره‌های بزرگ ساختاری لایه‌لایه دارند، درست مثل سنگ‌های صیقلی کنار رودخانه‌های زمین که اگر آنها را بشکنیم، ساختاری لایه‌لایه را نشان می‌دهند. می‌توان نتیجه گرفت درست است که ابعاد سیارک مادر ایتوکاوا آن‌قدری نبوده که بتواند مواد را ذوب کند، اما به‌اندازه کافی بزرگ بوده است که در مرکزش گرما تولید کند و ساختارهایی داخلی تشکیل دهد. آسفاگ می‌گوید: سیارک مادر حتی می‌توانسته نوعی فرآیند آب‌گرمایی داشته‌باشد که آب را به‌اطراف منتقل کند، مانند زمین که بخارآب در میان صخره‌ها عبور می‌کند و ترکیب شیمیایی آنها را دگرگون می‌کند.

 

اندازه‌گیری‌های میدان گرانشی این سیارک هم نشان می‌دهد که این سیارک از ترکیب خرده‌سنگ‌های برجامانده از برخوردی قبلی تشکیل شده‌است. سیاره‌شناسان با ترکیب داده‌های میدان گرانشی و اندازه‌گیری ابعاد سیارک توانستند چگالی ایتوکاوا را مشخص کنند. به‌نظر می‌رسد 40% این سیارک متخلخل است، یا بهتر بگوییم از فضای خالی تشکیل شده‌است. اندازه‌گیری نمونه‌هایی از شن‌های روی سطح سیارک هم تخلخل 20 درصدی را نشان می‌دهد.

 

این یافته‌ها بیش از آن‌که بخشی از اسرار این سیارک را حل کند، به ابهامات آن افزوده است. ایتوکاوا در طول میلیون‌ها سال، برخوردهای بسیاری با دیگر سیارک‌ها داشته‌است و باید بسیار چگال‌تر از آن‌چیزی باشد که امروز می‌بینیم. اما در سطح این سیارک گودال‌های برخوردی زیادی دیده نمی‌شود. آیا این بدان معنی است که این سیارک خوش‌شانس در برخوردها جاخالی می‌دهد؟ مسلما این‌طور نیست. هنگامی که برخوردی روی می‌دهد، سیارک به لرزه درمی‌آید، سنگ‌ریزه‌ها برروی سطح ایتوکاوا حرکت می‌کنند و گودال‌ها را پر می‌کنند. دانشمندان هم‌چنین حدس می‌زنند این لرزه‌های برخوردی سبب می‌شود غبار پودری‌شکلی که در چنین برخوردهایی تولید می‌شود نیز دفن شود و تنها صخره‌های بزرگ در سطح سیارک باقی بمانند.

 

ایتوکاوا در حرکت یک‌ونیم ‌ساله خود به دور خورشید، مدار زمین را قطع می‌کند. محاسبات نشان می‌دهد این سیارک هیچ‌گاه با زمین برخورد نخواهد کرد، اما آمار حاکی از آن است که هر یکصدهزار سال یک‌بار، سیارکی به بزرگی ایتوکاوا با زمین برخورد خواهد کرد. اگر بخواهیم از خطر بزرگی که ما را تهدید می‌کند بیشتر بدانیم، باید ماموریت‌های بیشتری را با هدف مطالعه سیارک‌ها انجام دهیم. تاکنون تنها دو سیارک با این دقت مطالعه شده‌اند ( اروس و ایتوکاوا) و نادانسته‌های ما در مورد این اجرام بسیار زیاد است.

 

   منبع : New Scientist

  نويسنده  : ذولفقار دانشی

 

 

امید ژاپنی‌ها به موتورهای یونی هایابوسا برای رسیدن به زمین

با ازکار افتادن ابزارهای جهت‌گیری و نشت تمام سوخت شیمیایی، امید ژاپنی‌ها به موتورهای یونی هایابوسا است که فضاپیما را به زمین برساند

 

مهندسان فضاپیمای ژاپنی هایابوسا که در ماموریت خود با مشکلات بسیاری مواجه شده‌است، پس‌از آزمایش دو موتور پیشران یونی این فضاپیما اعلام کرده‌اند هایابوسا انرژی لازم برای بازگشت به زمین را دارا است. اگر این فضاپیما طبق زمان‌بندی ازپیش‌تعیین‌شده در سال 1389 / 2010 به زمین بازگردد، دانشمندان بالاخره خواهند فهمید که آیا بشر توانسته‌است برای نخستین‌بار، نمونه‌هایی را از یک سیارک جمع‌آوری کند و به زمین منتقل کند یا خیر.

 

هایابوسا قرار بود در پاییز سال گذشته بر سطح سیارک ایتوکاوا فرود آید، ساچمه‌هایی را به سطح این سیارک 535 متری شلیک و مواد آزادشده را جمع‌آوری کند. اما دو بار تلاش فضاپیما برای فرود بر سطح سیاره ناموفق ماند. اطلاعات ارسالی نشان می‌داد که به‌دلیل وجود اختلال در فرمان‌های ارسالی رایانه مرکزی فضاپیما به ابزارهای جمع‌آوری غبار سیارک، ساچمه‌ها هیچ‌گاه شلیک نشده‌اند. با این‌حال، مدیران این برنامه امیدوارند که برخی ذرات غبار سیارک تصادفا راه خود را به داخل مخزن نگهداری مواد باز کرده باشند،  ازاین‌رو تصمیم گرفته‌اند هایابوسا را طبق برنامه به زمین بازگردانند.

 

 اما فضاپیما در مسیر بازگشت به زمین هم خوش‌شانس نبود. اوایل آذرماه گذشته، نشت سوخت در یکی از موتورهای شیمیایی سبب‌شد هایابوسا دوران پیدا کند و کنترلش از دست مرکز هدایت زمینی خارج شود. دو ماه بعد که مرکز هدایت زمینی توانست با فضاپیما ارتباط برقرار کند، مهندسان پرواز فهمیدند تمام سوخت ذخیره‌شده در 12 موتور پیشران شیمیایی خالی شده‌است. امیدها برای بازگشت موفقیت‌آمیز هایابوسا کم‌رنگ شد.

 

این دوازده موتور شیمیایی جایگزین چرخ‌های واکنشی پایدارکننده فضاپیما شده بودند که چند ماه پیش‌از حادثه نشت سوخت از کار افتاده بودند. این چرخ‌ها به یک موتور الکتریکی متصل بودند که آنها را با سرعت ثابتی می‌گرداند و تکانه‌زاویه‌ای فضاپیما را کنترل می‌کرد. هایابوسا برای رسیدن به جهت‌گیری جدید کافی بود سرعت دوران این چرخ‌ها را تغییر دهد تا با تغییر تکانه‌زاویه‌ای، فضاپیما را دوران دهد. اما اکنون که نه چرخ‌واکنشی وجود دارد و نه موتور شیمیایی، وظیفه تصحیح جهت‌گیری فضاپیما و تامین نیروی پیشرانش برای رسیدن به زمین برعهده چهار موتور یونی هایابوسا است. این موتورهای یونی گاز زنون ذخیره‌شده در موتور را یونیزه می‌کنند و سپس یون‌ها را در میدان الکتریکی شتاب می‌دهند. بدین‌ترتیب موتورها می‌توانند نیروی پیشران اندک ولی دائمی تولید کنند.

 

در طول این شش ماه، مهندسان پرواز نگران بودند ‌آیا نشت سوخت و دوران جدید فضاپیما به موتورهای یونی صدمه‌ای رسانده‌است یا خیر. به‌تازگی، آنها دو موتور از چهار موتور یونی این فضاپیما را آزمایش کرده‌اند و فهمیده‌اند که این موتورها در وضعیت بسیار مطلوبی قرار دارند. موتور سوم در دی‌ماه امسال آزمایش می‌شود، زمانی‌که هایابوسا به خورشید نزدیک‌تر می‌شود و آسیب‌های ناشی از سرمای فضا برآن کاهش می‌یابد. موتور چهارم، موتور اضطراری فضاپیما است و آزمایش نخواهد شد.

 

هم‌اکنون این سه‌موتور باهم کار می‌کنند، اما جون‌یی‌شیرو کاواگوچی، مدیر ماموریت هایابوسا می‌گوید که فضاپیما می‌تواند حتی با دو موتور یونی هم سفر بازگشت خود را به پایان برساند.

 

مهندسان به تازگی توانسته‌اند آهنگ دوران فضاپیما را به یک دور در هر پنج‌دقیقه کاهش دهند تا در مصرف گاز زنون صرفه‌جویی کنند. آنها برای کنترل دوران فضاپیما گاز زنون را از فضاپیما به بیرون می‌فرستادند. کاواگوچی می‌گوید که مسوولان کنترل پرواز مشکلی در ارتباط یا هدایت فضاپیما ندارند؛ اما فضاپیما در طول این مدت بسیار آسیب دیده‌است و ادامه ماموریت برای رسیدن به زمین کاری بسیار دشوار است.

 

برنامه‌ریزان آژانس فضایی ژاپن امیدوارند پرواز برگشت هایابوسا را در فروردین 1386 آغاز کنند. در این زمان، زمین و سیارک ایتوکاوا به کمترین فاصله از یکدیگر خواهند رسید. اگر فضاپیما بتواند در این تاریخ سفر خود را آغاز کند، سه‌سال بعد به زمین خواهد رسید و مخزن جمع‌آوری غبار خود را در خرداد 1389 / ژوئن 2010 به‌سوی صحرای مرکزی استرالیا پرتاب خواهد کرد.

 

 

  منبع : New Scientist

  نويسنده  : ذوالفقار دانشی

 

 
صفحه 25 از 28